بـــــســـــم الله .
وبـلاگ نویسی هم برا خودش عالمی داره ! یادش بخیر اون چند سال پیش که تازه تب وبلاگ و وبلاگ نویسی و وبلاگ خونی ! راه افتاده بود (حدود هشت نه سال پیش ) ، چند باری (!؟) حس وبلاگ نویسی رو تجربه کردم ! اما از اول وبلاگ بخون بودم تا وبلاگ نویس !
این وبلاگ نویسی ما هم ره به جایی نبرد ! (خودمان هم ایضاً ! ) ، یکی دو سال بعد اولین وبلاگ مو پـــــــــــــــاک کردم ، جوری که از حافظه م هم پاک شده! ، وبلاگ گروهی و الخ هم قس علی هذا ...
کم کم این تحولات سیاسی ! و اجتماعی یی که "می گفتن از همون سیاسی براومده" و به نظرم "برعکسش درست تره" ، رو منم اثر گذاشت و فضای مجازی رو جور دیگه ای می دیدم !
تا برسم به یه آرامش ! زمان برد ! خــیــلـــی !
به الان که رسیدم ! دیدم که دیگه وقتی برای گشتن و گشتن و همینجور گشتن تو فضای مجازی نیس، دیگه مونده وجه دلی !
خارج از بحث : یه دوست وبلاگ نویسی دارم که همیشه می گفت وبلاگ بخوای بنویسی، باید وبلاگ بخونی، اگه نخونی ، نمی نویسی ، اگه نخونی، تازه نمی خونن، بروز نباشی ، نمیشه و الخ !
الان می بینم زیاد حال خوندن ندارم ، حال بروز بودنم ایضاً ! (اون موقعم نداشتم ! برا همین ... )
خب ، وجه دلیش هم شد همین ! هروقت وقت کنم و هروقت دلم، دلی کند و ... ، و البته هروقت چیزی برا نوشتن پیدا کنم.
فعلاً میخوام بنویسم ، خدا رو چی دیدی ، شاید همینام همین دوروبر پاک کردم !
بعید میدونم غیر خودم برا یکی دیگه هم، اینا خــوندنی باشه .
پ ن: همین جوری و با همین سبک (؟!) مینویسم ! عادت به ویرایش و ادبی کردن و ژیگولاسیون ! ندارم خو .
اول و آخر اگه بخوام خلاصه کنم، میشه همه کنش و واکنش های مجازی من برای اتفاقای دوروبرم ! همین فعلاً . . . تا ببینیم به کجا می رسیم و این قصه آخرش چی میشه .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرار بود بگم چرا ســقـیـفـه !
همه که اسم میان بزارن رو وبلاگ و سایتشون ، دوس دارن یه چی باشه که دلشون رو ببره ! یاد خوش باشه براشون ، وقتی اسمشم میگن یه حس خوبی رو بیاره !
نمی دونم چرا از اول دوس داشتم تلخی یه چی ٍ مهم ، جلو چشام باشه تا یادم نره !
سقیفه از اون تلخی هاست که بعد هزار و چهارصد سال و خورده ای بدجوری تلخی ش دلمونو زده !
اولین دموکراسی ! بعد پیامبر ، مردم سالاری ! حضور خیابانی ! و کوچه ای مردم ! ( آخ آخ ، کـــــــــــوچه ... )، کدخدامنشی ناحق و ... ، همه ی اینا تعریف جمع و جور و شیک از سقیفه هستن .جور دیگه بخوام بگم ، میشه روضه و مصیبت آل پیامبر.
سقیفه رو میخوام یادم بمونه، که این دنیا تکرار مکرراته و سقیفه هایی که هی تکرار میشن ... تلخی اینا رو کجای دلم بزارم؟
بگذریم . . .
قشنگه اسمش...