... سـقـیـفـه

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرق شدن در زندگی» ثبت شده است

یه وقت هایی، یه چند سال پیش، همیشه می گفتم دلم میخواد یه مدت مث یه راننده تاکسی که کل ذکر و خیرش سوار کردن دو تا مسافر بیشتر و جروبحث با بقیه راننده ها و جور کردن پول برا زندگی شه ، مث یه کارگر روزمزد بازار که فقط و فقط کار می کنه و آخر روز یه پولی و سمت خونه ش روانه میشه ، مث یه دکتر معمولی که فقط پشت هم مریض ویزیت می کنه و هی از این بیمارستان به اون درمونگاه، مث یه ... و الخ ! ، دلم میخواست مث اینا غرق بشم تو زندگی، همون وقتام حس می کردم که این خواسته و آرزو خیلی خوب و دل به خواه طبیعی نیس ! ولی چه کنم که اون روتین بودن و عادی بودنش رو دوس داشتم !

یه چند ساعتی سگ دو زدن در روز، شب ها خونه و شام و نشستن بعد شام با خونواده و دوباره روز از نو ....، یه دید و بازدید عیدی و سیزده بدری و مسافرت هم ؛ هر دو سال یه بار مشهدی و هر دو سه ماه یه بار قم و جمکرانی و کذا و کذا هم تهش !

این دو سه هفته اخیر، کلاً همچین وضعی داشتم !
قبلنا برنامه روزانه ای می نوشتیم ! (هر چند عمل نمی کردیم !!! )، یه لیست تماس و کارای روزانه تو گوشی ! یه کارایی تو گجت نوت لپ تاپ و از این قبیل کارا ! ، ولی این اواخر دیگه اگه وقت می کردم ! فوق فوقش لپ تاپ رو باز میکردم ! اونم وقت نمی شد و سریع دنبال کار دیگه !

قشنگ یاد اون آرزو و خواسته م افتاده بودم !
غرق شدن تو زندگی هم عالمی داره ! غرق شدن داریم تا غـــــــــــــــرق شدن، اگه جوری غرق بشی که خود خودت باشی و بیگانه نشی، همینم آرزوســـت . . .

 آشیخ رجبعلی خیاط میگفت : "همه چیز خوب است اما برای خدا" ، همه کار خوبه وقتی برا خدا باشه، برای خدا کار کن، برا خدا سوزن بزن، برای خدا بیا، برای خدا دوست داشته باش و ...

آخ که چی میشد برای خدا زندگی کنم، غرق بشم تو زندگی ولی با رنگ خدا و بوی خدا.

سخته، خیلی خیلی سخت و دوووووور با این وضع و لیاقتی میخواد که ......
  • ۴ نظر
  • ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۲۱
  • ۱۱۲۵ نمایش
  • ......
سقیفه دات بلاگ دات آی آر